ایجاد تحول در حوزه فرهنگ منوط به تغییر رویکردهای فرهنگی است
مهدی عسگری
در نهادهای فرهنگی وابسته به نظام حکومتی رویکردهای متفاوتی میتواند حاکم باشد که هرکدام سیاستها ،برنامههای اجرایی و آثار مختص به خود را به دنبال خواهد داشت. ادارات فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستانها که اصلیترین نمایندة حکومت در حوزة فرهنگ در شهرهای مختلف به شمار میروند از این قاعده مستثنی نیستند و نوع نگاهی که از سوی مسؤولان ارشد اتخاذ میشود، ترسیم کنندة نوع فعالیتها و خط مشی آنهاست. با نگاهی اجمالی و گذرا به نحوة عملکرد این ادارات به خوبی میتوان رویکرد حاکم بر آنها را بررسی و ارزیابی نمود که نتیجة آن سه رویکرد تصدیگرایانه، واگذاری و حاکمیتی است.در بررسی ادارات مذکور آنچه اغلب نمایان میشود بیانگر نگاهی تصدیگرایانه به مقولة فرهنگ است. منظور از تصدیگری این است که دولت یا حکومت رأساً وارد فعالیتهای فرهنگی شده و منابع مالی و انسانی و سایر امکانات خود را مستقیماً صرف اجرای برنامههای فرهنگی میکند. اما روشن است که به دلیل کاستیهای فراوان چه در منابع مالی و چه در منابع انسانی و در کنار آن وجود سیستمهای دست و پاگیر اداری و بروکراتیک، اشکالات فراوان و متعددی در این مسیر پدید میآید که وضعیت امروز فرهنگ کشور گواه این مدعاست و بهسختی با این اشکالات دست به گریبان است. یکی از جدیترین آسیبهای این رویکرد عدم دخالت و مشارکت نیروهای مردمی و نهادهای غیردولتی و خصوصی در دو بخش برنامهریزی و اجرای برنامههای فرهنگی است و توان و امکانات محدود ادارات فرهنگ و ارشاد اسلامی موجب شده است تنها قادر باشند با بخش اندکی از مردم به طورعام و ارباب فرهنگ و هنر به طور خاص، در ارتباط باشند.به منظور درمان این آسیب، رویکرد دوم به مدد آمده است؛ یعنی رویکرد واگذاری. در این رویکرد که در مقابل رویکرد پیشین قرار میگیرد، ادارات میکوشند تا حد امکان انجام فعالیتهای فرهنگی خود را به نیروهای مردمی و بخش خصوصی وانهند و خود را از دردسرها و معضلات رویکرد قبل رهایی بخشند. بودجه، امکانات و تجهیزات ادارات فرهنگی در اختیار عدهای با شخصیت حقیقی یا حقوقی (عمدتاً حقوقی) نهاده میشود.
ادامه مطلب...
کلمات کلیدی : تصدی گری، واگذاری، حاکمیتی، مهندسی فرهنگی، هدایت، حمایت، نظارت، فعالان فرهنگی